دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023Testing Existence of Rational Price Bubble in foreign exchange Market of Iran: Application of sequential Unit Root Testsآزمون وجود حباب عقلایی قیمت در بازار ارز ایران: کاربردی از آزمونهای ریشه واحد زنجیرهای1201231FAاحمدجعفری صمیمیاستاد گروه اقتصاد دانشکده علوم اقتصادی و اداری دانشگاه مازندرانروزبهبالونژادنوریعضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه خاتمJournal Article20140816Beside inflation and interest rates, Exchange rate is one of the most important determinants of economic performance in the each country. Given the importance of the exchange rate in the economy, the main objective of this study is to investigate the existence of price bubbles in the foreign exchange market. To this end, a series of unit root tests that have recently been introduced in economics and monthly data of exchange rate (rial- dollar) for the period 1369:1-1392:12 is used. Based on Generalized Supremum Augmented Dickey- Fuller Test, multi price bubbles hypothesis was confirmed in the foreign exchange market of Iran (In Period 1372:11-1373:3, 1377:11-1378:11, 1381:3-1381:6, 1386:11-1387:2, 1387:9-1387:11, 1389:6-1392:6). Also Relative prices of tradable and non-tradable goods using shown that a part of explosive behavior of the exchange rate, due to the relative prices of tradable goods.<span lang="FA">نرخ ارز در کنار نرخ تورم و نرخ بهره، یکی از مهمترین تعیینکنندههای کارکرد اقتصاد در هر کشور محسوب میشود. ازاینرو و با توجه به اهمیت نرخ ارز در اقتصاد، هدف اصلی از پژوهش حاضر، بررسی وجود حباب عقلایی قیمت در بازار ارز ایران است. برای این منظور، از آزمونهای ریشه واحد زنجیرهای که به تازگی در اقتصاد معرفی شـدهاند و دادههـای ماهانه نرخ ارز (ریال- دلار) برای دوره زمانی 1369:1-1392:12 استفاده شده است. بر اساس آزمون سوپریمـم عمومی دیکی- فولـر تعمـیمیافته، فرضیه وجود حبـابهـای چنـدگـانه قـیمت در بـازار ارز مورد تأیید قرار گرفت (دورههای 1372:11-1373:3، 1377:11-1378:1، 1381:3- 1381:6، 1386:11-1387:2، 1387:6- 1387:9 و 1389:6- 1392:6). همچنین به منظور بررسی اهمیت و عوامل مؤثر بر حباب قیمت نرخ ارز، استفاده از قیمتهای نسبی کالاهای قابلمبادله و غیرقابلمبادله نشان داده شد که بخشی از رفتار انفجاری نرخ ارز، به واسطه قیمتهای نسبی کالاهای قابلمبادله است.</span>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023The Impact of Internal R&D Capital, Imported Capital Goods Stock and Human Capital on Iranian High-Tech Industries' Value Addedبررسی تأثیر سرمایه R&D داخلی، موجودی کالاهای سرمایهای وارد شده و سرمایه انسانی بر روی ارزش افزوده صنایع با فناوری بالا در ایران21541232FAغلامحسینرهنمای قراملکیکارشناسارشد توسعه اقتصادی و برنامهریزی دانشگاه تبریزمحمدعلیمتفکرآزاداستاد گروه اقتصاد دانشگاه تبریزرضارنج پوراستادیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریزJournal Article20140120This paper tries to investigate the impact of internal R&D capital, imported capital goods stock and human capital on value added of Iranian high-tech industries. To that end, we use a panel data set of Iranian four-digit ISIC high-tech manufacturing industries, over the period 1995-2010. The results show that internal R&D capital, imported capital goods stock and human capital have positive and significant effect on value added of high-tech industries. So this study recommends government to support the activities of R&D which include direct financial incentives (direct government grants such as subsidies) and indirect financial incentives (tax forgiveness). Also, government can have a direct effect on R&D spending and activities, and its capability of impact on the value-added of hi-tech industries, by creating the necessary infrastructure such as rules and regulations, definition, assurance and enforcing intellectual property rights, the openness degree of the economy and its competitiveness, ... Also, due to positive impact of imported capital goods stock on value added of hi-tech industries, it is recommended that government should try to remove sanctions against the country by targeting the interaction with the global economy and adopting policies.در این مطالعه با استفاده از روش اقتصادسنجی دادههای تابلویی، به بررسی تأثیر سرمایه R&D داخلی، موجودی کالاهای سرمایهای واردشده و سرمایه انسانی بر ارزش افزوده در صنایع با فناوری بالای ایران، طی دوره زمانی 1389-1374 پرداختهشده است. نتایج برآورد مدل تحقیق نشان میدهد که سرمایه R&D داخلی، موجودی کالاهای سرمایهای واردشده و سرمایه انسانی اثرات مثبت و معنیداری بر ارزش افزوده صنایع با فناوری بالا داشتهاند. لذا توصیه این تحقیق حمایت بیشتر دولت از فعالیتهای R&D داخلی است که از آن جمله میتوان به مشوقهای مالی مستقیم (کمکهـای مالی مستقیم دولت مثل یـارانهها) و مشـوقهای مالی غیرمستقیم (بخشش مالیاتی) اشاره کرد. همچنین دولت با ایجاد زیرساختهای لازم همچون قوانین و مقررات، تعریف، تضمین و اجرای حقوق مالکیت فکری، درجه رقابتی بودن اقتصاد و درجه باز بودن آن و... میتواند تأثیر مستقیمی بر مخارج و فعالیتهای R&Dو قابلیت اثرگذاری آن بر ارزش افزوده صنایع با فناوری بالا داشته باشد. همچنین با توجه به تأثیر مثبت موجودی کالاهای سرمایهای واردشده بر ارزش افزوده صنایع با فناوری بالا توصیه میشود که دولت تعامل با اقتصاد جهانی را هدفگذاری کرده و با اتخاذ سیاستهای مناسب، در جهت رفع تحریمهای اعمالشده علیه کشور گام بردارد.دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023The effect of the factors affecting the size of government in the provinces of Iranبررسی تأثیر عوامل مؤثر بر اندازه دولت در استانهای ایران55801233FAغلامعلیحاجیدانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران0000-0002-0329-9760اکبرکمیجانیاستاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهرانکامبیزهژبرکیانیاستاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانJournal Article20141015The determination of factors affecting government expenditure has been raised in the economy of public sector from the long ago. Adolf Wagner (1967), the German economist has studied the growth of public sector of some European countries, the United States and Japan, and his theory is based on these experiences. Based on the theory, by increasing income in these countries, the government expenditure has increased more. Most of the studies conducted on the Wagner theory have been at the macro-level for Iran or between country, and only one study has been done in provinces of the country by cross section data for 1994. <br />In this study, it is tried the impact of the economy size (income and per capita income) on the size of the government (government expenditure, government expenditure relative to income and per capita government expenditure) in the form of Four Alternative Specification of the Wagner's hypothesis for the provinces of Iran in 2001-2012 are to taken into account using the panel data. For this purpose, the effect of income, population density, the urbanization rate and the unemployment rate are examined on the size of the government. The results indicate the acceptance of Wagner’s law in provinces of Iran.تعیین عوامل مؤثر بر مخارج دولت از دیرباز در اقتصاد بخش عمومی مطرح بوده است. آدولف واگنر (1967) اقتصاددان آلمانی رشد بخش عمومی برخی از کشورهای اروپایی، آمریکا و ژاپن را مطالعه کرده است و نظریه وی بر اساس این تجربیات استوار است. بر اساس این نظریه با افزایش درآمد در این کشورها مخارج دولت به نسبت بیشتری افزایشیافته است. بیشتر مطالعات انجامشده در خصوص نظریه واگنر برای ایران در سطح کلان و یا بین کشوری بوده است و فقط یک مطالعه در سطح استانهای کشور و بهصورت مقطعی برای سال 1373 انجام شده است. <br /> در این مطالعه تلاش شده است تأثیر اندازه اقتصاد (درآمد و درآمد سرانه) بر اندازه دولت (مخارج دولت، نسبت مخارج دولت به درآمد، مخارج سرانه دولت) در قالب چند الگو بر اساس قانون واگنر برای استانهای ایران در دوره 91-1380 مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور اثر درآمد، تراکم جمعیت، نرخ شهرنشینی و نرخ بیکاری بر اندازه دولت مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج حکایت از برقراری قانون واگنر در استانهای ایران را دارد. <br /><em> </em>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023Qu & Perron Methodology Application in Recognition of the Iranian Economy Oil Shocksکاربرد الگوی کو و پرون در شناسایی تکانههای نفتی اقتصاد ایران811051234FAابوالقاسماثنی عشریدانشیار گروه اقتصاد، دانشگاه پیامنورکامرانندریاستادیار گروه اقتصاد، دانشگاه امام صادق(ع)اصغرابوالحسنیدانشیار گروه اقتصاد، دانشگاه پیام نورنادرمهرگاندانشیار گروه اقتصاد دانشگاه بوعلی سینامحمدرضابابایی سمیرمیدانشجوی دکترا علوم اقتصادی، دانشگاه پیام نورJournal Article20141208Iran as one of the OPEC members, with a considerable amount of revenue from the sale of oil, is dependent on this revenue considerably. Inflation, liquidity and growth are the main macroeconomic variables so any Shock in oil revenues will distort the Development programs of the Petroleum Exporting Countries. In this study, the oil revenues as an exogenous variable and variable inflation, liquidity and economic growth as endogenous variables in the model were considered. Three oil shocks were identified by Qu & Perron (2007) methodology during the quarterly studied period (1988:02-2014:01) for Iranian Economic, which were 1995:02, 2000:02 and 2005:2. The impact of oil revenues on inflation, economic growth, and money was calculated. The variables uncertainty mentioned in each regime. The results show that the most effect of oil incomes on inflation was in the first regime(1988:02- 1995:02) and the lowest was in the second regime(1995:03-2000:02). The most effect of oil incomes on money was in the second regime and the lowest was for the last regime (2005:03-2014:01). The impact period of oil revenues on economic growth in the last regime was the greatest. Management of foreign exchange reserves of oil and protection of domestic production were the main suggestions of this paper.<span lang="FA">ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو اوپک، مقدار قابلتوجهی، به درآمد حاصل از فروش نفت وابسته است. تورم، نقدینگی و رشد اقتصادی از متغیرهای اصلی اقتصاد کلان هستند که پس از تکانههای نفتی دچار نوسان معنادار شده و برنامههای توسعه کشورهای صادرکننده نفت را دچار انحراف مینمایند. در این تحقیق، متغیر درآمد نفت به عنوان متغیر برونزا و متغیرهای تورم، نقدینگی و رشد اقتصادی به عنوان متغیرهای درونزای مدل در نظر گرفته شدند. با استفاده از الگوی الگوریتمی کو و پرون (2007)، طی دوره موردمطالعه فصلی 1367:01 تا 1392:04، برای اقتصاد ایران سه تکانه ساختاری نفتی 1374:01، 1379:01 و 1384:01، شناسایی شد. سپس، تأثیر رشد درآمدهای نفتی بر تورم، رشد اقتصادی و نقدینگی، در هر رژیم ساختاری، محاسبه شد. نتایج نشان داد که بیشترین تأثیر درآمد نفت بر تورم، در رژیم ساختاری اول (1367:01 تا 1374:01) و حداقل آن، در رژیم ساختاری دوم (1374:02 تا 1379:01) بود. بیشترین تأثیر درآمد نفت بر نقدینگی، در رژیم ساختاری دوم و کمترین آن در رژیم ساختاری آخر (1384:02 تا 1392:04) بود. دوره تأثیر درآمد نفت بر رشد اقتصادی در رژیم ساختاری آخر بیشترین مقدار را داشت. مدیریت صحیح منابع ارزی نفتی و حمایت از بخش تولید داخلی پیشنهاد اصلی تحقیق بود.</span>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023The Investigation of Oil Revenues Management Strategy on Macroeconomic Performance in Iranبررسی تأثیر راهبردهای مختلف در مدیریت درآمدهای نفتی بر عملکرد اقتصاد کلان در ایران1071311235FAحجتپارسادانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه شیرازابراهیمهادیاندانشیار بخش اقتصاد دانشگاه شیرازعلی حسینصمدیدانشیار بخش اقتصاد دانشگاه شیراز0000-0002-8491-6192منصورزیباییاستاد بخش اقتصاد کشاورزی دانشگاه شیرازJournal Article20141229This study investigates the effects of oil revenues management on macroeconomic performance in Iran. "Spend- as –you- go" strategy then the "Gradual –Scaling-up" Strategy as a counterfactual one. For this purpose ,We have used Iran’s data economy during 1344-1390(1965-2011) and employed a New Keynesian Dynamic Stochastic General Equilibrium (NKDSGE) model. Based on the first strategy, government allocated all oil revenues surplus obtained from the long run trend to the current and reconstructive expenditures. The findings of the first strategy illustrate that, fluctuations in oil revenues, decreases public and private investments. As a result, we have a reduction in production and economic growth. Moreover, the effective consumption, which is a combination of private and government consumption expenditure, as public goods, declines. The cause of this problem is waste in public expenditure. Based on the second strategy, known as counterfactual strategy, government reserves the oil revenues’ surplus and invests the returns of these reserves in reconstructive activities, gradually but consistently. Based on the second strategy, even with the fluctuation in oil revenues, production boosts due to persistence and continuance of government and private investments. Furthermore, effective consumption and inflation increase. As a whole, the results show that in the second counterfactual strategy; i.e. gradual –Scaling-up, The Oil fund acts as a buffer against decline in oil revenues.<span lang="FA">هدف این مطالعه، بررسی آثار راهبردهای مختلف مدیریت درآمدهای نفتی بر عملکرد اقتصاد کلان در ایران است. برای این منظور ابتدا راهبرد «هزینه کردن و رفتن» و سپس «افزایش تدریجی ذخیرهسازی درآمدهای نفت» به عنوان یک راهبرد فرضی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این تحقیق از دادههای اقتصاد ایران طی سالهای 1390-1344 و یک مدل نئوکینزی تعادل عمومی پویای تصادفی برای این منظور استفادهشده است. نتایج بهدستآمده بر اساس راهبرد نخست که دولت همه مازاد درآمدهای نفتی را صرف هزینههای جاری و عمرانی میکند؛ حاکی از آن است که هرگاه درآمدهای نفتی دولت دچار نوسان میشود، سرمایهگذاری دولتی و بخش خصوصی کاهشیافته و در نتیجه منتج به افزایش تولید و رشد اقتصادی نمیشود. در این رویکرد مصرف مؤثر که ترکیبی از مصرف خصوصی و هزینههای مصرفی دولت به عنوان کالاهای عمومی است کاهش مییابد. دلیل این مسأله لحاظ پارامتر هدر رفت در مخارج دولتی درون مدل میباشد. بر اساس راهبرد دوم، دولت مازاد درآمدهای نفتی را در صندوقی ذخیره کرده و به تدریج و مداوم بازدهی ناشی از این درآمدها را در قالب سرمایهگذاری دولتی صرف فعالیتهای عمرانی میکند. در نتیجه این رویکرد، تولید، مصرف مؤثر و البته تورم نیز افزایش مییابد. در مجموع نتایج بهدستآمده از این تحقیق نشان میدهد که پسانداز منابع درآمدی نفت در صندوق به عنوان یک ضربه</span><span lang="FA" dir="LTR"></span><span lang="FA">گیر در برابر کاهش درآمدهای نفتی عمل میکند.</span>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023The effects of monetary, fiscal, exchange rate, and trade policies on the export and employment of industrial sectors of iranتأثیر سیاستهای پولی، مالی، ارزی و تجاری بر تولید، صادرات و اشتغال صنایع1331481236FAحمیدرضااشرف زادهدانشیار موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانیمیترارحمانیاستادیار موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانیJournal Article20141209A simultaneous Panel data model is created for industrial subsectors of Iran and estimated using EC3SLS, to find the effects of various economic policies on exports, value added, employment and investment in these sectors. Results are very good and promising, show that with increasing government consumption and money volume, exports will reduced and so value added. while by increasing exchange rate and interest rate exports will increased and imports reduced. In addition the imported inflation is about 18 percent and for industrial goods is about 35 percent.<span lang="FA">یک مدل پانل همزمان برای بخش صنعت ایران تنظیم و برآورد شده است تا اثرات سیاستهای مختلف اقتصادی بر صادرات، تولید، اشتغال و سرمایهگذاری بر این بخش مشخص شود. نتایج نشان میدهد با افزایش مصارف دولت و حجم پول، صادرات کاهش مییابد و به کاهش تولید منجر میشود. درحالیکه با افزایش نرخ بهره و نرخ ارز صادرات افزایش و واردات کاهش مییابد. افزون بر این تورم وارداتی برابر 18 درصد و تورم از ناحیه واردات کالاهای صنعتی 35 درصد برآورد میشود.</span>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023Effect of Energy Price on Cereal Price Using Mixed Data Sampling Regression Models (Generalized OLS-based ARDL Approach)اثر قیمت انرژی بر قیمت غلات با استفاده از الگوهای رگرسیونی با دادههای مختلط (روش ARDL تعمیمیافته مبتنی بر OLS)1491601237FAفاطمهصیادیدانشجوی دکتری گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، ایرانرضامقدسیدانشیار گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، ایرانJournal Article20140523The relationship between energy and agricultural products prices is an important and influential factor on food price surge. On the other hand, data availability in different frequencies is a dilemma facing time series econometricians, because by averaging of the data some valuable information in high frequency data will be lost. MIDAS regression models have recently been developed as an alternative dealing with mixed frequency data problem. This study applies generalized ARDL approach to estimate MIDAS regression for prediction of cereal prices using quarterly data on exchange rate and annual data on energy prices, interest rate, and inflation for the period 1982-2008. Prediction accuracy Statistics show that MIDAS model provides more accurate prediction of cereal price compared to simple averaging method.رابطه بین قیمت انرژی و کالاهای کشاورزی از عوامل مهم و تأثیرگذار در افزایش قیمت مواد غذایی است. از طـرفی وجود دادهها در تواترهای مختلف همواره مشکل مهمی فــرا روی محققان مطـالعات سری زمانی میباشد؛ زیرا محقق با استفاده از روش میانگیگیری ناگزیر به از دست دادن بعضی اطلاعات ارزشمند در تواترهای بالاتر میباشد. به منظور رفع این معضل مدلهای رگرسیونیMIDAS به عنوان یک روش جایگزین در سالهای اخیر موردتوجه قرار گرفتهاند. بر این اساس مطالعه حاضر بر آن است تا با بهکارگیری روش ARDL تعمیمیافته الگوی MIDASبه پیشبینی قیمت غلات با استفاده از قیمت انرژی و همچنین متغیرهای کلان اقتصادی ازجمله نرخ ارز رسمی، نرخ تورم و نرخ بهره با تواترهای مختلف در دوره زمانی 1387-1361 بپردازد. آمارههای دقت پیشبینی نشان میدهند که الگوی MIDAS در مقایسه با روش میانگینگیری دقت پیشبینی قیمت غلات را بهبود بخشیده است.دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023A study of the Effect of Macroeconomic Variables on the GDP Gap with a New Keynesian Model in the Iranian Economyبررسی تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر شکاف تولیدی با دیدگاه نئوکینزی در اقتصاد ایران1611821238FAهاشمزارعاستادیار گروه اقتصاد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، شیراز، ایرانفروغمتوسلیکارشناسارشد اقتصاد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20141123The gross domestic product gap is one of the most important indicators by which the recession or inflation economic conditions can be determined and based on which the application of the economic policies is possible. Hence, the identification of the effect of macroeconomic variables on the output gap is extremely important. The main objective of the present study is to investigate the effect of the demand side, inflation, nominal exchange rate and growth rateof monetary base shocks on the output gap in the Iranian economy. <br />In this context, the the New Keynesian SVAR model with a forward-looking perspective was used. The seasonal data of the period 1372-1391 were used to estimate the model. The results obtained from the impulse response functions reveal that all of the shocks have negative impacts on the output gap. According to the results of the variance analysis, the shock of the growth rateof monetary base has the largest contribution in the fluctuations of the output gap. <span lang="FA">شکاف تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین شاخصهایی است که به وسیله آن میتوان شرایط رکودی یا تورمی اقتصاد را تعیین کرده و بر اساس آن نسبت به اعمال سیاستهای اقتصادی اقدام کرد. ازاینرو شناخت تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر شکاف تولیدی دارای اهمیت وافری است. مهمترین هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تکانههای طرف تقاضا، تورم، نرخ ارز اسمی و نرخ رشد پایه پولی بر شکاف تولیدی در اقتصاد ایران میباشد.</span> <br /><span lang="FA"> در این راستا از الگوی ساختاری خود همبسته برداری در یک مدل نئوکینزی با دیدگاه آیندهنگر استفادهشده است. از دادههای فصلی دوره 1391- 1372 جهت برآورد مدل استفادهشده است. نتایج حاصل از توابع واکنش آنی، حاکی است که کلیه تکانهها دارای تأثیر منفی بر شکاف تولیدی بودهاند. بر اساس نتایج تجزیه واریانس تکانه نرخ رشد پایه پولی بیشترین سهم را در نوسانات شکاف تولیدی داشته است</span><span dir="LTR">.</span>دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023Fiscal capacity, alternative to oil revenues in Iranظرفیت مالی، جایگزینی برای درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران1831991239FAعزت الهعباسیاندانشیار گروه اقتصاد دانشگاه بوعلی سینا0000-0001-8364-6461فرزانهفشیکارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه بوعلی سیناJournal Article20150315This paper examines the approach in getting rid of oil funds and lack of reliance on revenues from natural resources deals. Fiscal capacity is an alternative to achieve this goal. Fiscal capacity estimates in two stages. In the first stage, estimation is done by the stochastic frontier model by using ARDL, and then followed by Laffer curve estimation. The aggregate income is estimated according to the optimal fiscal ratios. Therefore, the calculated values of the collected amounts are optimal. <br />Considering the fiscal capacity, help us to correct market failures and the redistribution of resources. The study findings show that the capacity of government revenue in some years is less than actual and with such a large source of income, oil revenues are not satisfied. این مقاله به بررسی رهیافتی در رهایی از بودجهی نفتی و عدم اتکا به درآمدهای حاصل از منابع طبیعی <br /> میپردازد. ظرفیت مالی، جایگزینی مناسب برای رسیدن به این هدف است. برآورد کمی ظرفیت مالی در دو مرحله صورت میگیرد. در مرحلهی اول با استفاده از مدل مرزی تصادفی و از روش خود توضیحبرداری با وقفههای گسترده (ARDL)ضرایب متغیرهای تأثیرگذار بر نسبت مالی تخمین زده میشود و در ادامه با مدلسازی منحنی لافر این ظرفیت معرفی و برآورد میگردد. <br /> با شناخت بهتر ظرفیت مالی کشور میتوان برای تصحیح شکستهای بازار و ارائهی بهتر خدمات عمومی به عنوان یکی از دلایل وجود این شکست و همچنین باز توزیع منابع اقدام نمود و بازار را به حداکثر کارایی رساند و در این راستا برنامهریزیهای مطلوب را ارائه نمود. نتایج برآورد الگوی کوتاهمدت نشان میدهد که ظرفیت مالی بهینه با توجه به نسبتهای مالی کشور در مجموع بیش از مقدار موجود است و با وجود چنین منبع وسیع درآمدی نباید تنها به درآمدهای نفتی بسنده کرد.دانشگاه بوعلی سینافصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران2322-253041520151023Investigating the effective factors on human capital accumulation in Iran in the period 1971-2012بررسی عوامل مؤثر بر انباشت سرمایه انسانی در ایران طی دوره 1350-13912012281240FAفرزانهاحمدیان یزدیدانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدتقیابراهیمی سالاریاستادیار گروه اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدفرشتهجندقیدانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدناهیدرجب زاده مغانیدانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150214Study about the effect of natural resource abundance is one of the important issues especially in developing countries. This study is investigated effective factors on human capital accumulation in Iran with emphasize on oil rent in the framework ARDL model during the period 1971-2012. <br />To investigate this relationship, the ratio of oil rent as a percent of GDP, as an indicator of the resource abundance is defined and other variable like population, GDP, domestic investment and Government's expenditure are used as control variables. Based on the results, resource abundance and domestic investment have negative effect on human capital accumulation in Iran. Also the results indicates that population and economic growth have positive effect on human capital accumulation that is accommodate with the theoretical literature. مطالعه اثر فراوانی منابع طبیعی بر اقتصاد کشورها از موضوعات مهم بهویژه در کشورهای درحالتوسعه میباشد. در مطالعه حاضر، عوامل مؤثر بر انباشت سرمایه انسانی در ایران با تأکید بر رانت نفت در چارچوب الگوی خود توضیح با وقفههای گسترده (ARDL)، طی دوره زمانی 1350-1391 مورد بررسی قرار گرفته است. بهمنظور برآورد رابطه فوق، رانت نفت به صورت درصدی از GDP، به عنوان شاخصی از فراوانی منابع، تعریفشده و از متغیرهای دیگری نظیر جمعیت، تولید ناخالص داخلی، سرمایهگذاری داخلی و مخارج دولت بهعنوان متغیرهای کنترل استفادهشده است. بر اساس نتایج بهدستآمده از تخمین الگو، متغیر فراوانی منابع و سرمایهگذاری داخلی دارای اثر منفی و معنیدار بر انباشت سرمایه انسانی در ایران هستند. همچنین نتایج حاصل از برآورد نشان میدهند که رشد جمعیت و رشد اقتصادی دارای اثر مثبت بر انباشت سرمایه انسانی هستند که مطابق با مبانی نظری موجود میباشد.