امروزه بسیاری از سیاستگذاران از الگوهای نوکینزی بهعنوان چارچوبی برای تحلیل نوسانات استفاده میکنند؛ بنابراین بسیاری از بانکهای مرکزی نسخههای متوسط از این مدل را بهعنوان بخشی از ابزار شبیهسازی و پیشبینی بکار گرفتهاند. زمانیکه الگوهای نوکینزی فقط قادر به نشان دادن نوسانات ارادی ساعات کار نیروی کار باشند و در آنها منبعی برای بیکاری وجود نداشته باشند، دچار چالش میشوند. لذا در این مطالعه سعی میشود که نسخهای از یک الگوی نوکینزی با یک بازار کار واقعی معرفی شود، بهطوریکه در آن به هر دو سمت نیروی کار (عرضه و تقاضا) جهت تعریف بیکاری توجه شود. سپس دلالتهای سیاست بهینه و قاعده ساده بهینه بررسی و با نتایج الگوی برآورد شده مقایسه میگردند. الگوی ارائه شده در این مقاله علاوه بر اختلالات بازار کالا به اختلالات بازار کار نیز توجه کرده است. همچنین در این الگو مارکآپ دستمزد شناسایی میشود و عدمتعادل در بازار کار با توجه به هردو سمت عرضه و تقاضای نیرویکار لحاظ میشود. با توجه به اینکه سیاستگذاری پولی در اقتصاد ایران از یک قاعده مبتنی بر نرخ بهره پیروی نمیکند، سعی میشود نوع تعدیلیافتهای از قاعده تیلور ارائه شود که در آن از یک قاعده نرخ رشد پایه پولی استفاده شود. نتایج قاعده ساده بهینه نشان میدهد که مقام پولی باید نسبت به نوسانات تولید بیشتر از نوسانات تورم قیمت واکنش نشان دهد. همچنین نتایج نشان میدهد که قاعده ساده بهینه در تخمین سیاست بهینه رمزی بهخوبی عمل کرده است، زیرا توابع واکنش آنی سیاست بهینه و قاعده ساده بهینه بسیار به هم نزدیک هستند.